بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

بهتر شدن مریضی بنیا

سلام دوستان وبلاگی خوبم مرسی از تماساتون و اس ام اتون ....... خدارو شکر بنیا خیلی بهتر و اینکه هنوز انتی بیوتیک می خوره داره 4 تا دندون باهم در میاره و خیلی اذیت میشه  بنیا به داشتن دوستان خوبی مثل شما افتخار می کنه نیر و صفوراو صبا و اذین مامان اروین و مامان ساینا و زهرا جون ..مامان اوینا مامان ارمان ..... میام با عکسهای جدید دوستتون دارم    عکسهای 13 ماهگی بنیا      عاشق این گوشیتی              ...
30 آبان 1391

ورود شما به 14 ماهگی و مریضی بد و اولین روز ی که راه رفتی 27/8/91

سلام مامانی  چی بگم که تب کردی شدید   شکمت کار نمی کنه هیجی نمی خوری هیچی ... دیروز مرخصی گرفتم بردیم بیمارستان کودکان ازت ازمایش خون گرفتم من دیونه شدم از 2 تا دستت خون گرفتن من تو راهرو زار زار گریه می کردم با بابای هم دعوا کردم اینقدر حالم بد که الان مثل مریضام  2 تا دکتر بردم دکتر نیک جو گفت مریضی ویروسی گرفتی   4 روز تب داری اساسی هیچی نمی خوری انتی بیوتکیک هم داده wbc خونت 17000 دکتر گفت خیلی بالاست فردا صبح گفت 7.45 صبح ببرمت دوباره من از دلهره دارم میمرم مجبورم بیام سرکار به همه سپردمت اومدم ببخش منو  داری را ه می ری کم کم روروک رو گزاشتیم کنار دیشب با حالت بد خودت شروع کردی راه رفتن ساعت 9 ...
24 آبان 1391

اولین 4 شنبه سوری بنیا 

تصمیم گرفتیم با وجود تو بریم باغ بابای عمو ونداد که مثل هر سال کنار دوستامون باشیم  بابا محمد تو را پیچوند لای پتو و از روی اتیشم پریدیم افرین دخترم  ولی اینقدر بد قلقی کردی کلی برای همه گریه کردی غریبی کردی بیچاره خاله شیما و پارمین تا می خواستند بغلتم کنند گریه می کردی که مجبور شدیم بدون شام خوردن بر گشتیم اما باز خوشحالم که باهم بودیم عزیزم  ...
9 آبان 1391
1